الن ریپلی به سیاره LV-426 بازمی‌گردد تا با یک مستعمرهٔ تغییر اقلیم تماس برقرار کند. به محض رسیدن، او با ملکهٔ بیگانه و نسل‌های او روبه‌رو می‌شود و برای زنده ماندن باید با آن‌ها بجنگد.

داستان فیلم درباره زنی به نام "آلیس" که 10 سال قبل دزدیده شده بوده و مدتها مورد تجاوز قرار گرفته است، بعد از سالها ارثی از ناکجاآباد میرسد. خانه ای در جنگلی دور. اما وقتی آلیس به خانه میرسد متوجه حقیقتی شوم می شود. این همان خانه مردی است که او را دزدیده بود و ...

این فیلم داستان دو خواهر را دنبال می کند که کودکی خود را در کنار پدر سادیست خود گذرانده اند. این دو که بارها توسط پدرشان مورد سوء استفاده قرار گرفته اند، بعد از مرگ پدرشان تصمیم می گیرند که از سحر و جادو استفاده کنند تا روح پدر خود را به این دنیا بازگردانند و از او انتقام بگیرند…

هزار سال پیش، پسربچه‌ای به نام بلال با رویای تبدیل شدن به یک جنگجوی بزرگ، همراه خواهرش توسط عده‌ای ربوده می‌ شود و به سرزمینی دور از خانه منتقل می‌گردد. بلال در دنیایی که حرص و بی‌ عدالتی در آن حکم می‌کند، با تلاش و شجاعت بسیار تصمیم به تغییر آن می‌گیرد و ...

داستان این فیلم درباره‎ی زندگی بوکسوری مبارز و قهرمان به نام تراویس آستین است که به زندان می‎رود و همه چیزش را از دست می‎دهد. او بعد از آزادی‎اش سختی‎ها و مصیبت‎های فراوانی را تجربه می‎کند تا دوباره شهرت و محبوبیتش را بازپس بگیرد و…

جکی جان در نقش بازرس لی ، یک کاراگاه هنگ کنگی است که به کنسول چین کمک می کند تا میلیونها دلار شی عتیقه چینی دزدیده شده توسط تبه کاری به نام لورد جانتائو مصادره شود . دو سال بعد دجانتائو برای انتقام گیری دختر یازده ساله کنسول چین را که اکنون در آمریکا زندگی می کند می رباید . کنسول به اف بی آی اعتماد ندارد و بنابراین از چان می خواهد که به آنها کمک کند اما افی بی آی هیچ کمکی را از خارج نمی پذیرد و از پلیس لس آنجلس می خواهد که موضوع را پیگیری کند . ...

پليسي جوان به نام «بيلي کاستيگان» (دي کاپريو) مأموريت مي يابد تا در محفل خلافکاري تنگ و به شدت مراقبت شده ي «فرانک کاستلو» (نيکلسن) نفوذ کند. از طرف ديگر، «کالين سالي ون» (ديمن) به مأموريت از طرف «کاستلو» موفق مي شود در دستگاه پليس نفوذ کند...

«جان کروگر» (شوارتسنگر) مأمور عالي رتبه ي برنامه ي محافظتي از «شاهدان» در امريکاست. وظيفه وکار او پاک کردن گزارش هاي مربوط به شاهدان است و با هر کس که بخواهد به آنان دست درازي کند، در مي افتد.

 «اندي» (رابينز)، بانکدار محترم و پولدار ايالت نيوانگلند، به اتهام قتل همسرش و فاسق او به حبس ابد در زندان ايالتي شوشنک محکوم مي شود و اندکي بعد با «رد» (فريمن)، زنداني سياه پوست، دوست مي شود. پس از هجده سال، «اندي» ردي از قاتل اصلي پيدا مي کند و تصمیم می گیرد برای آزادی تلاش کند...