پس از یافتن یک بسته عجیب، سوچیپتو و خانواده‌اش مشکوک می‌شوند که نفرین وحشتناکی عامل وقوع زنجیره‌ای از بدبختی‌هاست که زندگی‌شان را تحت تأثیر قرار داده است و ...

پس از مرگ چکرکوسومو، اوما تلاش می کند با آسیب روحی ناشی از آن کنار بیاید و در عین حال راز ارتباط کوتیلناک با زندگی خود را کشف کند. در همین حال، بروتوسنو، نیو کنانگا و کارمیلا برای رسیدن به اهداف خود، از اعمال شرورانه ای استفاده می کنند که باعث ریختن خون می شود و ...

"دیندا" که بچه های روستا او را به خاطر قدرتش عجیب می دانند، به طور اتفاقی "پنجی" و "امبار" را مجروح می کند. او پشیمان می شود و از خاله "دونا" می خواهد که او را در مدرسه ماتا هاتی ثبت نام کند تا بتواند قدرت خود را کنترل کند.

ماریا و آیدن کارخانه ساخت عروسک و اسباب بازی دارند و به همراه واندا خواهر زاده آیدن به خوبی زندگی می کنند. اما واندا هنوز از مرگ مادرش غمگین است تا اینکه ...

مایرا و آلدو به خوشحالی در کنار کوچکترین فرزندشان، کایلا، زندگی می‌کنند، اما حادثه‌ای ناگوار زندگی کایلا را گرفت و خوشحالی مایرا و آلدو را نابود ساخت. مایرا بدل به آدمی بسیار دلتنگ می‌شود و آلدو خودش را در کار کردن غرق می‌کند. ولی شش ماه بعد، در روز تولد کایلا، مایرا احساس می‌کند تنها نیست…